1 یک همدم و همنفس ندارم میمیرم و هیچ کس ندارم
2 گویند بگیر دامن وصل میخواهم و دسترس ندارم
3 دارم هوس و نمیدهد دست آن نیست که این هوس ندارم
4 گفتی گلهای ز ما نداری دارم گله از تو پس ندارم
5 وحشی نروم به خواب راحت تا تکیه به خار و خس ندارم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد این نگاه دور را از روی او دوری مباد
2 من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد
1 مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد هر چند حسرت بیش شد شوق و محبت کم نشد
2 تخم امید ما از و نارسته ماند از بینمی اما به کشت دیگران باران رحمت کم نشد
1 امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست عذری که او نخواست، تبسم ، نهفته خواست
2 من بندهٔ نگه که به سد شرح و بسط گفت حرف عنایتی که تبسم، نگفته خواست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **