1 من دل سوته را لایق ندونی که در دیوان عشاقت بخونی
2 هزارون بارم از خونی ببو کم ز تو زیرا که بحر بیکرونی
1 مو که مست از می انگور باشم چرا از نازنینم دور باشم
2 مو که از آتشت گرمی نوینم چرا از دود محنت کور باشم
1 سحرگاهان فغان بلبلانه بیاد روی پر نور گلانه
2 ز آه مو فلک آخر خدرکه اثر در نالهٔ سوته دلانه
1 امان از اختر شوریدهٔ مو فغان از بخت برگردیدهٔ مو
2 فلک از کینه ورزی کی گذاره رود خون از دل غمدیدهٔ مو
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی