1 به دل زگرمی عشقم هوس نمی گنجد در آتشی که منم خار و خس نمی گنجد
2 ز بس که گشته ام از ذوق بیخودی لبریز درون سینه تنگم نفس نمی گنجد
3 دلیل راه اسیران عشق خاموشی است به گوش شوق صدای جرس نمی گنجد
1 از بسکه خورد نیش خموشی بیان ما خون شد به رنگ غنچه زبان در دهان ما
2 فیض هوای شوق جهانگرد بیشتر پرواز می کند چو هما استخوان ما
1 زنجیری طرهات ختنها سودایی جلوهات چمنها
2 فریاد که دم نمیتوان زد بییاد تو هیچ ما و منها
1 آیینه خرد حسن ز بازار دل ما سوگند خورد عشق به دیدار دل ما
2 آنها که دل از گل،ستم از رحم ندانند حیف است که باشند هوادار دل ما