1 به دل زگرمی عشقم هوس نمی گنجد در آتشی که منم خار و خس نمی گنجد
2 ز بس که گشته ام از ذوق بیخودی لبریز درون سینه تنگم نفس نمی گنجد
3 دلیل راه اسیران عشق خاموشی است به گوش شوق صدای جرس نمی گنجد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شد شیشه خانه باغ دل از جان سخت ما جز سنگ فتنه یار نیارد درخت ما
2 بیگانه الفتیم چه دنیا چه آخرت در خانه وجود و عدم نیست رخت ما
1 از بسکه غمت گداخت ما را نتوان از ما شناخت ما را
2 در ششدر داو رشک بودیم دل برد ز غیر و باخت ما را
1 به امید کسی نگذاشت بیدادش دل ما را خدا اجری دهد در کشتن ما قاتل ما را
2 هوای معتدل کشت پریشان را نمی سازد ز برقی پرورد هر لحظه دهقان حاصل ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به