-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در غمت جان دادم و اما تو در نازی هنوز در بساط عشق رخماتم تو شهبازی هنوز
2 تیغ ابرو بیگنه عریان به قتلم کردهای چون عروج نشئه می بر سرم تازی هنوز
3 گشتم از داغ غمت سرگرم انجام فراق دولت وصلت ندیده فرقت آغازی هنوز
4 نآیدت شرم از مشبکهای سوراخ دلم بر سرم همچون هدف تیر غم اندازی هنوز
5 چند گفتم در مقام وصل خودداری نما از هجوم اضطراب ای اشک غمازی هنوز!
6 جان دهد لعلش به هنگام سخن اموات را شرم دار ای مدعی طالب به اعجازی هنوز!
7 داشتی طغرل شکایتها شب از دست فراق از جدایی همچو نی با ناله دمسازی هنوز