-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنم که ببزم کسم آهنگ نبودست در پهلوی من جای کسی تنگ نبودست
2 یوسف که از او آن همه خونابه کشیدند عاشق کش و بیباک بدین رنگ نبودست
3 چندانکه بهار آمده و رفته گل از باغ در ساغر عیشم می گلرنگ نبودست
4 این نیز صفاییست که از همدمی ما در آینه ی همنفسان زنگ نبودست
5 زنهار که یکباره چنین پرده مینداز زانرو که دل آدمی از سنگ نبودست
6 من کشته ی خوی تو که چون تیغ فگندی گویا بکست هیچقدر جنگ نبودست
7 من از تو مثل گشتم و یعقوب ز یوسف در هیچ زمان مهر و وفا ننگ نبودست
8 هر گام ره عشق ز دنیاست بعقبی این بادیه را منزل و فرسنگ نبودست
9 مخروش فغانی که نوا گفتن عشاق دلخواه چو آواز نی و چنگ نبودست