-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درون خود نپسندم که از تو باز آرم بدین قدر که: تو بیرون کنی به آزارم
2 مرا به عمر خود امید نیم ساعت نیست به بوی تست شبی گر به روز میآرم
3 حکایت شب هجران و روز تنهایی زمن بپرس، که شب تا بروز بیدارم
4 ز شهر نیز بدر میروم، که خانهٔ خلق خراب میشود از آب چشم خونبارم
5 میان ما و تو جز گرد این وجود نماند بدان رسید که این گرد نیز نگذارم
6 ز سینه بوی کسی جز تو گر بمن برسد خراب کرده بهخون دلش بینبارم
7 مرا بلاله طمع بود و گل ز چهرهٔ تو گلم نداد، ولی تنگ مینهد خارم
8 اگر تو زهره جبین میخری به بوسه مرا بخر وگرنه رها کن، که مشتری دارم
9 محبت تو همی ورزم، ای پری، مگذار که محنت تو بسوزاند اوحدیوارم