- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز روزگار ندیدم دمی فراغت بال بیار ساقی جامی زباده مالامال
2 از آن میی که اگر دلشکستگان تاکش درون دل گذرانند لب زند تبخال
3 از آن میی که به گاه نوشتن نامش مکد سر قلم خویش کاتب اعمال
4 ز شاخسارش هشیار برنخیرد مرغ اگر بریزی زو قطره ی به پای نهال
5 میی که مرگ نمی بود اگر خدای جهان به جای روحش می داد جای در صلصال
6 میی که گر بچکد قطره از وبراض هلال وار شود بدر را خسوف محال
7 میی چنان که اگر بهره یابد از بویش حکایت از دم عیسی کند نسیم شمال
8 میی به رنگ و به بوخانه سوز لاله و گل چو عشق دشمن عقل و چو علم منکر مال
9 چو گل زخنده نیامد لب پیاله بهم از آن زمان که ازین می چشید یک مثقال
10 میی که کرده خدای جهانیان بر ما چو خون دشمن سلطان شرق و غرب حلال
11 سپهر رتبه امامی که چرخ ارزق پوش چو صوفیان همه بر یاد او نماید حال