-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن رفتم به سان لاله بر دل داغ حسرت زین چمن رفتم
2 به هم بودیم همچون خار و گل عمری بحمدالله خلاف رسم دوران فلک او ماند من رفتم
3 نگاری همنشینم بود نقشی زد فلک ناگه که او چون نقش شیرین ماند و من چون کوهکن رفتم
4 چو شمع انجمن شب سوختم تا صبح بر یادش چو خورشید رخش انداخت پرتو ز انجمن رفتم
5 پس از تیری که زد از کوی خویشم راند ناکشته ز کوی او شکسته خاطر و آزرده تن رفتم
6 ز جام شوق بودم مست ای غافل نپنداری کزین بزم طرب با اختیار خویشتن رفتم
7 فضولی چاره دردم مکن در کوی او کانجا برای زار مردن نه برای زیستن رفتم