1 آهنین پوش ندیدم چو تو سرو نمدین خود ندیدم چو تو ماه
2 سرو را هرگز خربنده که دید ماه را دید کس از پشم کلاه
3 از ره راست بیفتاده ست آنک او تو را از پی خر دارد راه
1 سزد که باش شاها ز ملک خرم و شاد که ملک تو در شادی و خرمی بگشاد
2 خدای دادت ملک و خدای عزوجل نگاه دارد ملک تو همچنان که بداد
1 ای آن که فلک نصرت الهی بر کنیت و نامت نثار دارد
2 هر چیز که گیتی بدان بنازد از همت تو مستعار دارد
1 چون منی را فلک بیازارد خردش بی خرد نینگارد
2 هر زمانی چو ریگ تشنه ترم گر چه بر من چو ابر غم بارد