-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باختیار نگشتم ز کوی دوست برون ز آستانه لیلی کجا رود مجنون
2 بهشتم آن سر کوی رضای دل آرای باختیار نگشت آدم از بهشت برون
3 چو آیدم ز کنار وداع جیحون یاد شود کنار من از خون دیده ام جیحون
4 من از نصیحت عاقل صلاح نپذیرم بگوش عشق فسانه بود هزار فسون
5 جنون ز سلسله ای کم شود ولیک مرا از آن سلاسل مشگین زیاده گشت جنون
6 چو مهربانی تو بی تو صبر من کم شد ولی چو حسن تو عشقم همی شود افزون
7 بیا بباده گلرنگ هیچ حاجت نیست که همچو چشم تو مستم از آن لب میگون
8 بلو ح ماه تو منشور دلبری بنوشت همان بنان که کشید از برای طغرانون
9 مگو حسین بوصل حبیب چون برسم توان رسید بوصلش بقدرت بیچون