-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرو نازم نشد آگه ز نیازم چه کنم بکه گویم غم دل آه چه سازم چه کنم
2 می کنم ناله چو بر زلف گره می بندی می کند کوتهی عمر درازم چه کنم
3 بودم از قید جنون رسته نمودی سر زلف بست تقدیر بدان سلسله بازم چه کنم
4 من که شمع شب هجرم همه شب تا بسحر نکنم گریه نسوزم نگدازم چه کنم
5 من بی کس بکه گویم غم خورشید و شان نیست جز سایه کسی محرم رازم چه کنم
6 من بخود مایل خوبان جفا پیشه نیم می ربایند بصد عشوه و نازم چه کنم
7 می کنی منع فضولی که دگر عشق مباز عشقبازی نکنم عشق نبازم چه کنم