نکردم از سر کویت به هیچ گلشن از قدسی مشهدی غزل 454

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی

1 نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی بود خلاف مروت که پوشی از من روی

2 من و تو چون قدح و باده آشنای همیم من از تو چشم نمی‌پوشم و تو از من روی

3 به سوی من نظر اختران چنان بستند که آفتاب نمی‌آردم به روزن روی

4 فروغ نور تجلی‌ست هرکجا نگرم کلیم‌وار ندارم به نار ایمن روی

5 درین زمانه چنان رو ز کس نمی‌بینم که برنیاوردم زخم تیر، بر تن روی

6 ندیدم از در سنگین‌دلان چنان رویی ز عکس خویش ببینم مگر در آهن روی

7 ز فیض گریه ابرم ملول، می‌خواهم که برق، خنده‌زنان آردم، به خرمن روی

8 چگونه محرم این بوستان شوم، که به فرض اگر نسیم شوم، غنچه گیرد از من روی

9 ز گریه‌ام نبود روی دامن صحرا ز بس که سیل سرشکم کند به دامن روی

10 مباش بر در ارباب روزگار خموش منه به حلقه ماتم، مگر به شیون روی

11 اگر شود که ز رخسار پرده برداری عجب که سوی بت آرد دگر برهمن روی

12 سر نزاع ندارم به هیچ‌کس قدسی ز روی دوستی آرم مگر به دشمنی روی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر