- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خود را به عیش امکان پر متهم نکردم خلقی به خنده نازند من گریه هم نکردم
2 سیر خیال هستی رنگ فضولیی داشت از خجلت جدایی یاد عدم نکردم
3 کاش انفعال هستی میداد شر به آبم در آتشم ز خاکی کز جهل نم نکردم
4 همواری آتشم را باغ خلیل میکرد محراب کبر گردید دوشی که خم نکردم
5 از بسکه نقد هستی سرمایهٔ عدم داشت هر چند صرف کردم یک ذره کم نکردم
6 پیری به دوشم آخر سرمشق لغزشی بست تا سرنگون نگشتم جهد قلم نکردم
7 رنگ پریده یکسر محملکش بهار است از خود رمیدم اما جز با تو رم نکردم
8 آیینهٔ تجرد جوهر نمیپرستد پرچم گرانیی داشت خود را علم نکردم
9 از طبع بیتعلق حیران کار خویشم این صفحه نقش نگرفت یا من رقم نکردم
10 بیدل چه بگذرد کس از عالم گذشتن این جاده پی سپر بود رنج قدم نکردم