-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نشد حجاب خیالم غبار جسمانی حباب رانه ز پیراهن است عریانی
2 جز اینقدر نشد از سرنوشت من ظاهر که سجده میچکدم چون نگین ز پیشانی
3 چو شمع دام امید است سعی پروازم سزد که رنگ قفس ریزم از پر افشانی
4 به خاک تا نشود ساز ما و من هموار نفس نمیگذرد از تلاش سوهانی
5 ز پیچ و تاب نفس عالمی جبون قفس است چوگرد باد تو هم دسته کن پریشانی
6 سفر گزیده به فکر وطن چه پردازد دوباره مرغ نگردد به بیضه زندانی
7 نوای عیش تو تا رشتهٔ نفس دارد ز سطر نسخهٔ زنجیر ناله میخوانی
8 به مرگ نیز همان حب جاه خلق بجاست مگر همابرد از استخوان گرانجانی
9 گداز ما چونگه آنسوی نم افتاده است دل و دماغ چکیدن به اشک ارزانی
10 غبارکثرت امکان حجاب وحدت نیست شکوه شعله به خاشاک چند پوشانی
11 جنون به کسوت ناموس جلوهها دارد چو اشک، آینه صیقل مزن ز عریانی
12 چو خامه گر به خموشی به سر بری بیدل تو نیز راز دل خلق بر زبان رانی