هزار سال به امید تو توانم از سنایی غزنوی غزل 131

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

هزار سال به امید تو توانم بود

1 هزار سال به امید تو توانم بود هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود

2 مرا وصال نباید همان امید خوشست نه هر که رفت رسید و نه هر که کشت درود

3 مرا هوای تو غالب شدست بر یک حال نه از جفای تو کم شد نه از وفا افزود

4 من از تو هیچ ندیدم هنوز خواهم دید ز شیر صورت او دیدم و ز آتش دود

5 همیشه صید تو خواهم بدن که چهرهٔ تو نمودنی بنمود و ربودنی بربود

عکس نوشته
کامنت
comment