-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم غنیمت است که از هیچ بیشتر دانم
2 به خواب راحتم آسودگی شود بالین وطن گداخته ام لذت سفر دانم
3 به زخم کاری دوری تپیدنم اولی که درد و داغ تو را کم ز بال و پر دانم
4 حرام طاقت من باد خواری دو جهان اگر ز یار کسی را عزیزتر دانم
5 تپیدن دلم از خوی او خبر دارد جواب نامه ز پرواز نامه بر دانم
6 گلی است عشق که بدنام رنگ و بو نشود غم تو پرده نشین است اینقدر دانم
7 اسیر در چمن عشقم این بهار بس است که پاره های دل خویش را ثمر دانم