- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از هر طلبی پیش ندامتگلهکردم سودم قدمی چند که دست آبله کردم
2 در غنچگیام یکدلیی بود که چون گل بر وهم شکفتن زدم و ده دلهکردم
3 بیصحبت پیران نگذشتم ز رعونت تا حلقه شدن خدمت این سلسله کردم
4 بنیاد شکیبایی من جزو زمین داشت لرزیدم از اندام وفا زلزله کردم
5 نومیدی سعی از دم فرصت خبرمکرد پا خورد به سنگم جرس قافله کردم
6 پر منفعل افتاد دل از رغبت دنیا نفرت عملی بود درین مزبله کردم
7 ضبط نفس، آیینه ز آفاق جلا داد زین صیقل معنی مدد حوصلهکردم
8 مژگان نگشودم به تماشای تعین سیر عدم و هستی بیفاصله کردم
9 بیدل نفس اقسام معانی به فسون بست فرصت رمقی داشت نیاز صله کردم