- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش عذر عتاب گفتن و وعدهٔ وصل دادنش
2 بود جهان جهان فریب از پی جان مضطرب آمدن و گذشتن و رفتن و ایستادنش
3 ناز دماند از زمین، فتنه فشاند از هوا طرز خرام کردن و پا به زمین نهادنش
4 جذب محبتش کشد، هست بهانهای و بس اینهمه تند گشتن و در پی من فتادنش
5 وحشی اگر چنین بود وضع زمانه بعد ازین وای بر آن که باید از مادر دهر زادنش