1 دل در سر زلف دلستانش بستم وز نرگش چشم پر خمارش مستم
2 من نیست شدم ز هست خود رستم از هستی اوست هستیم گر هستم
1 عین دریائیم و دریا عین ما نیست ما را ابتدا و انتها
2 بر در میخانه مست افتاده ایم خانهٔ ما خوشتر از هر دو سرا
1 قدرت کردگار میبینم حالت روزگار میبینم
2 حکم امسال صورت دگر است نه چو پیرار و پار میبینم