1 مرا از صحبت زاهد غم دیرینه باز آید دل ساغر پرستم از شب آدینه باز آید
2 ز پرهیز تماشای تو کارش رفته است از دست نگاهی کن که جانی در تن آیینه باز آید
1 دل را بسوز و درد نهان را دوا طلب چون شعله از گداختگی توتیا طلب
2 وحشت طراز نرگس مستش بهانه جوست بیگانه شو از او نگه آشنا طلب
1 من و بزمی که به مژگان نرسد خواب آنجا شود آرام می و ساغر سیماب آنجا
2 عندلیب چمنی گشته دلم کز نم اشک شعله داغ بود لاله سیراب آنجا
1 تا چند خبر پرسی از بیسروسامانها دیوانه کجا باشد در کوه و بیابانها
2 شوریدهتر ای قمری آشفتهتر ای مجنون او سرو گلستانها من خار بیابانها