- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به زیر تیغ از بس جان خود قابل نمیبینم ز شرم جان ناقابل سوی قاتل نمیبینم
2 کسی را کزوی آسان است کام دل نمیبینم ولی چون کار این دل کار کس مشکل نمیبینم
3 تو را با اینکه میبینم به خون خلق مستعجل به خون خویشتن خویش مستعجل نمیبینم
4 به چشم عقل جز دیوانگان وادی عشقت چو بینم هیچ کس را در جهان عاقل نمیبینم
5 نیفشاند به جز تخم وفا در کشت زار دل ولی زین کشت جز بیحاصلی حاصل نمیبینم
6 دل از یاری او هرکس که بینم کنده و کس را به غیر از خود درین اندیشهٔ باطل نمیبینم
7 دلیل بیوفاییهای یار بیوفا این بس که او را هیچ با اهل وفا مایل نمیبینم
8 تو را یا رب سرشته دست قدرت از چه آب و گل که جز بیمهریت نقصی در آب و گل نمیبینم
9 دل غمگین (سحاب) و جز می صافی دگر چیزی کزین آیینه زنگ غم کند زایل نمیبینم