نتوانم که بینم از از بابافغانی شیرازی غزل 353

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

نتوانم که بینم از دورش

1 نتوانم که بینم از دورش آه از شرم چشم مخمورش

2 نیست در شهر کس که عاشق نیست چه بلا گشت حسن مشهورش

3 این چراغ از کدام انجمنست که جهانی بسوخت از نورش

4 رفت آن ماه نیم مست برون چه شبی روز کرد مخمورش

5 چه بود حالت نظر بازی که چنین آفتیست منظورش

6 چکند عطر پیرهن، عاشق فکر کن زعفران و کافورش

7 چه دلست این دل فغانی وای که نه پیداست ماتم و سورش

عکس نوشته
کامنت
comment