آمدم تا صد چمن بر جلوه‌نازان از بیدل دهلوی غزل 870

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

آمدم تا صد چمن بر جلوه‌نازان بینمت

1 آمدم تا صد چمن بر جلوه‌نازان بینمت نشئه، در، سر می به ساغر،‌گل به دامان بینمت

2 همچو دل عمری در آغوش خیالت داشتم این زمان همچون نگه درچشم حیران بینمت

3 گرد دامانت به مژگان نیاز افشانده‌ام بی‌کسوف اکنون همان خورشید تابان بینمت

4 ای مسیحا نشئهٔ رنج دو عالم احتیاج برنگه ظلم است اگرمحتاج درمان بینمت

5 دیدهٔ خمیازه سنجی چون قدح آورده‌ام تا به رنگ موج صهبا مست جولان بینمت

6 عالمی ازنقش پایت چشم روشن می‌کند اندکی پیش آی تا من هم خرامان بینمت

7 حق ذات تست سعی دستگیریهای خلق تا ابد یارب عصای ناتوانان بینمت

8 عرض تعداد مراتب خجلت شوق رساست آنچه دل ممنون دیدنها شود آن بینمت

9 غنچگیهایت نصیب دیدهٔ بیدل مباد چشم آن دارم‌که تا بینم‌گلستان بینمت

عکس نوشته
کامنت
comment