سلطان باهو

سلطان باهو

سلطان باهو
سلطان باهو

آمد خیالی در دلم، این خرقه از سلطان باهو غزل 39

غزل 39 ام از 54 غزلیات

آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم

1 آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم تسبیح را ویران کنم، سجاده را بر هم زنم

2 چوب عصا بر هم زنم، دلق صفا پاره کنم فارغ ز خودبینی شوم این خانه را بر هم زنم

3 من خویش را صحرا برم، خود را ز خود فارغ کنم از بهر این خون را خورم، کین نفس را گردن زنم

4 جامی ز خمخانه برم، آن را یقین من می‌خورم فارغ ز دنیا دین شوم، آتش به این عالم زنم

5 با دوست خود مفتون شوم، امروز چون مجنون شوم تنها به هامون می‌روم، با بی‌خودی دم هم زنم

6 چون خودنمایی در منم، طاقت نیارد این دلم بیمار جان با تن شدم، با کوس رحلت هم زنم

7 با یار با یاری شدم، پی دوست دلداری روم زین جا ز تن تنها روم، ها هوی غوغا هم زنم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم

شاعر شعر آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم چه کسی است ؟

شاعر شعر آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم سلطان باهو می باشد.

شعر آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم چیست ؟

قالب شعر آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم غزل است

مضمون اصلی شعر آمد خیالی در دلم، این خرقه را بر هم زنم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر