-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست آمدم امشب، که سر راه بگیرم یک بوسه به زور از لب آن ماه بگیرم
2 دانم که: دهد عقل نکوخواه مرا پند لیکن عجب ارپند نکوخواه بگیرم
3 تا هیچ کسم راز دل ریش نداند این اشک روان بر رخ چون کاه بگیرم
4 هر چند بکوشید که بیگاه بیاید من نیز بکوشم که ز ناگاه بگیرم
5 گر زانکه به بالای بلندش نرسد دست در دست کنم زلفش و کوتاه بگیرم
6 از چاه ز نخ گر ندهد آب، چو دزدان بر قافلهٔ عشق سر چاه بگیرم
7 دست ار به رکابش نتوانیم رسانید باشد که عنان دل گمراه بگیرم
8 زان ساعد و زلف ار کمری سازم و طوقی تاج از ملک و باج سر از شاه بگیرم
9 با اوحدی ار حیلت روباه کند خصم من نیستم آن شیر که روباه بگیرم