- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد ای مسلمانان ز دست مست دلبر داد داد
2 دی دل من میجهید و هر دو چشمم میپرید گفتم این دل تا چه بیند وین دو چشمم بامداد
3 بامدادان اندر این اندیشه بودم ناگهان عشق تو در صورت مه پیشم آمد شاد شاد
4 من که باشم باد و خاک و آب و آتش مست اوست آتش او تا چه آرد بر من و بر خاک و باد
5 عشق از او آبستنست و این چهار از عشق او این جهان زین چار زاد و این چهار از عشق زاد