-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آوردم از مو قلم چون شرح ضعف تن کنم ور ز جان سختی نویسم خامه از آهن کنم
2 کلبهام هرگز چراغ از تیرهروزیها نداشت در دم آخر عجب گر خانه را روشن کنم
3 کی بود کو را بیابم واگذارم خویش را از گریبان دست بردارم در آن گردن کنم
4 جامه فانوس می پوشاندم هر دم بزور من کجا پروای جان دارم که فکر تن کنم
5 صورت قلاب ماهی گیرد از ناراستی رشته تسبیح زاهد را چو در سوزن کنم
6 قطره ای از اشک خونین می چکانم بر سرش انتخاب خار خوش قدی چو در گلشن کنم
7 بلبلان را ناله در گلزار کردن عیب نیست همچو نی لب بر لبش بگذارم و شیون کنم
8 دل فسرد از توبه دیگر می کشی بیفایدست در چراغ مرده نفعی نیست گر روغن کنم
9 چون کنم اظهار نسبت با گرفتاران کلیم خویش را مرغ قفس از چاک پیراهن کنم