- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنتها دلم صد چاک شد از بس که خوردم تیر آفتها
2 سپند از انجم و مجمر ز مه هرشب از آن سوزد که سارد از رخ خوب تو ایزد دفع آفتها
3 دهید ای ناصحان پندم ز هول حشر تا چندم دمی صدبار میبینم از آن قامت قیامتها
4 عجب دارم که صورت بست در مرآت آن صورت که بتواند کشد با آن نزاکت عکس صورتها
5 زنم هر لحظه اوراق کتاب دیده را برهم که جز نقش تو گر جویم بشویم ز اشک حسرتها
6 ز صهبای شهودش جرعهٔ ساقی کرامت کن که بر اسرار روشن گردد اسرار کرامتها