کمان شد قامتم از بس کشیدم از حکیم سبزواری غزل 15

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنت‌ها

1 کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنت‌ها دلم صد چاک شد از بس که خوردم تیر آفت‌ها

2 سپند از انجم و مجمر ز مه هرشب از آن سوزد که سارد از رخ خوب تو ایزد دفع آفت‌ها

3 دهید ای ناصحان پندم ز هول حشر تا چندم دمی صدبار می‌بینم از آن قامت قیامت‌ها

4 عجب دارم که صورت بست در مرآت آن صورت که بتواند کشد با آن نزاکت عکس صورت‌ها

5 زنم هر لحظه اوراق کتاب دیده را برهم که جز نقش تو گر جویم بشویم ز اشک حسرت‌ها

6 ز صهبای شهودش جرعهٔ ساقی کرامت کن که بر اسرار روشن گردد اسرار کرامت‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment