کافرم گر از تو باور باشدم از غالب دهلوی غزل 334

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

کافرم گر از تو باور باشدم غمخواریی

1 کافرم گر از تو باور باشدم غمخواریی آزمند التفاتم کرده ذوق خواریی

2 از کنار دجله آتشخانه چندان دور نیست کشتی ما بر شکستن زد درستان یاریی

3 شاد باش ای غم ز بیم مرگم ایمن ساختی گشت صرف زندگانی، بود گر دشواریی

4 رشک نبود گر خدنگت جانب دشمن گرفت در دم ساطور پنهانست زخم کاریی

5 برق از قهرت کباب بی محابا سوزیی مرگ از لطفت هلاک دردمند آزاریی

6 با خرد گفتم چه باشد مرگ بعد از زندگی گفت: هی خواب گرانی از پس بیداریی

7 ای دل از مطلب گذشتم دستگاهت را چه شد؟ شیونی، شوری، فغانی، اضطراری، زاریی

8 دارد انداز تسلسل در ضمیرم شوق دوست همچو رقص ناله در کام و لب زنهاریی

9 دل نفس دزدید و خون گردید بخت چشم بین کش به لعل و در توانگر کرده دزدافشاریی

10 زله بردار ظهوری باش غالب بحث چیست؟ در سخن درویشیی باید نه دکانداریی

عکس نوشته
کامنت
comment