برآنم که گر جامی آرم به چنگ از غبار همدانی غزل 50

غبار همدانی

آثار غبار همدانی

غبار همدانی

برآنم که گر جامی آرم به چنگ

1 برآنم که گر جامی آرم به چنگ زنم سنگ بر شیشۀ نام و ننگ

2 از آنم شتاب است در دور جام که دوران عمرم ندارد درنگ

3 نیندیشم از سختی راه دور نباشد گرم توسن بخت لنگ

4 گر افتد بدستم گریبان مرگ در آغوش جان گیرمش تنگ تنگ

5 اگر غرق دریای اشکم چه باک نترسد ز طغیان دریا نهنگ

6 نرنجم که جانانه ام دست بست اگرچه به دشمن دهد پالهنگ

7 بده ساقی آن آب یاقوت فام ببین بر رخم اشک بیجاده رنگ

8 چه تدبیر کرد آن خردمند مرد که پای طرب بست بر پای چنگ

9 مزن دم ز ناگفتنی کز کمان چو بگذشت واپس نیاید خدنگ

عکس نوشته
کامنت
comment