- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل
2 غلام تست هزار آفتاب و چشم و چراغ ز پرتو تو ظلالست جانها ای دل
3 نهایتیست که خوبی از آن گذر نکند گذشت حسن تو از حد و منتها ای دل
4 پری و دیو به پیش تو بستهاند کمر ملک سجود کند و اختر و سما ای دل
5 کدام دل که بر او داغ بندگی تو نیست کدام داغ غمی کش نهای دوا ای دل
6 به حکم تست همه گنجهای لم یزلی چه گنجها که نداری تو در فنا ای دل
7 نظر ز سوختگان وامگیر کز نظرت چه کوثرست و دوا دفع سوز را ای دل
8 بگفتم این مه ماند به شمس تبریزی بگفت دل که کجایست تا کجا ای دل