ساکن گلخن شدم تا صاف کردم از وحشی بافقی غزل 20

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را

1 ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را

2 پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را

3 گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود لشکر غم کرد غارت نقد این گنجینه را

4 روز مردن درد دل بر خاک می‌سازم رقم چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را

5 گر به کشتن کین وحشی می‌رود از سینه‌ات کرد خون خود بحل ، بردار تیغ کینه را

عکس نوشته
کامنت
comment