- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از قاصد دلبر خبر دل طلبیدم خاکم به دهن به، که بگویم چه شنیدم
2 عالم همه در چشم من از یأس سیه شد جز کسوت پایم به بر دهر ندیدم
3 آماج جهان ستمم کرد ندامت چندانکه ز دل آه کشم تار کشیدم
4 دیوانهام امروز به پیش که بنالم ای کاش عدم بشنود آواز بعیدم
5 جانا ز خیال تو به خود ساخته بودم نازت به نگاهی نپسندید شهیدم
6 میسوخت دل منتظر از حسرت دیدار دامن زدی آخر به چراغان امیدم
7 داغت به عدم میبرم و چاره ندارم ایگل تو چه بودی که منت باز ندیدم
8 هیهات به خاکم نسپردی و گذشتی نومید برآمد کفن موی سپیدم
9 از آمد و رفت تو کبابم چه توان کرد رفتی و چنین آمدی ای رنج شدیدم
10 میگریم و چون شمع عرق میکنم از شرم ای وای که یکباره ز مژگان نچکیدم
11 رسم پر بسمل ز وفا منفعلم کرد گردی شده بر باد نرفتم چه تپیدم
12 ای توسن ناز تو برون تاز تصور رفتم ز خود اما به رکابت نرسیدم
13 انجام تک و تاز درین مرحله خاکست ای اشک من بیسر و پا نیز دویدم
14 پیش که درم جیب که گردون ستمگر عقلم به در دل زد و بشکست کلیدم
15 بیدل اگر این بود سرانجام محبت دل بهر چه بستم به هوا، آه امیدم