1 پرسیدم از بتی که ترا در جهان چرا شام و سحر تعرض عشاق عادت است
2 گفتا که هست رغبت عشق بتان خطا آزار اهل عشق بتان را عبادت است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گل آمد باز گلشن فکر لطف از جنان دارد زمین از سبزه نو حیز رنگ آسمان دارد
2 فکنده در چمن آب روان بر پیچ و خم راهی چمن با آب حکم آسمان و کهکشان دارد
1 شد از شکوفه چمن را لطافتی حاصل نماند نامیه را از خزان گره در دل
2 به روزگار خزان چشم زخم دهر رسید طلسم سلطنت زمهریر شد باطل
1 خاک در تو کحل بصر کرده ایم ما وز هر که جز تو قطع نظر کرده ایم ما
2 ما را چه باک در ره عشق تو از رقیب تدبیر او بآه سحر کرده ایم ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به