1 نزدیک شد که مردم چشمم به جای اشک در انتظار دوست به دامن روان شود
1 توکه رخ لاله سان افروته دیری چو داغ لاله ام دل سوته دیری
2 یکی فکر دل بی حاصلم کن که چندین حاصل اندوته دیری
1 فکندم رخت در میخانۀ عشق کشیدم دُردی از پیمانۀ عشق
2 به بحر اشک خونین غوطه خوردم ربودم گوهر یکدانۀ عشق
1 لب لعلت گزیدنم هوس است خون او را مکیدنم هوس است
2 ای سراپا نمک سر انگشتی از بیانت چشیدنم هوس است
1 گر گنج غمت در دل دیوانه نمیشد ویرانه مقام من دیوانه نمیشد
2 شه کاش خراج از ده ویرانه نمیخاست یا ملک دلم کاش که ویرانه نمیشد
1 گر خورم گرداب سان دریای آب باز ننشیند دلم از التهاب
2 سخت دلتنگم بگو مطرب سرود سخت مخمورم بده ساقی شراب