1 دی غافلم آن مایه دین پیش آمد قهرش به سیاست از کمین پیش آمد
2 با غمزه نگه رفت که صلح انگیزد صد عقده اش از چین جبین پیش آمد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 با شهپر عنقا چه نوا بال مگس را همه نغمه داوود که دیدست جرس را
2 در معرض خورشید سها را چه نمایش؟ با نور تجلی چه ضیا نار قبس را؟
1 فخر والانسبتان از بند اوست آنچه هرگز نگسلد پیوند اوست
2 گردن شمشاد را زلفش بخست سرو از آزادگان بند اوست
1 ز عاشق می شود معشوق را نام و نشان پیدا ثمر نیکو نیاید تا نگردد باغبان پیدا
2 خودی ها محو گردد گر تو از رخ پرده برداری گمان پوشیده گردد هر کجا گردد عیان پیدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به