1 ای باد! حدیث من نهانش میگو درد دل من به صد زبانش میگو
2 میگو نه بدان سان که هلاکش [بکند] میگو سخنی و در میانش میگو
1 چه فتنه ای ست که ناگاه در جهان افتاد چه آتشی ست که اندر نهاد جان افتاد
2 دل از میان غمت بر کنار بود ولیک به آرزوی کنار تو در میان افتاد
1 با لبت اتّفاق خواهم کرد نمکی بی نفاق خواهم خورد
2 هر شب از سوز سینه همچون شمع من و سیلاب اشک و چهره زرد
1 گل همچو رویت زیبا نباشد نرگس چو چشمت رعنا نباشد
2 دردی چو دردم مشکل نیابی حالی چو حالم رسوا نباشد