من ز مجنون و از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 47

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

من ز مجنون و تو در حسن سبق برده ز لیلی

1 من ز مجنون و تو در حسن سبق برده ز لیلی دل من سینۀ سینا، رخ تو طور تجلی

2 هر که را روی بیاریّ و نگاری بکناری جز بدامان تو ما را نبود دست تولی

3 نالم از سرزنش حاشیۀ بزم تو؟ حاشا کنم از تازه حریفان تو گاهی گله؟ کلا

4 گرچه دوریم ولی مست می شوق حضوریم عارفان را نبود جز بتو هم از تو تسلی

5 وهم هرگز نتواند که بدان پایه برد پی رفرف همت اگر بگذرد از عرش معلی

6 ذره هر چند در این مرحله همت بگمارد تاب خورشید ندارد و متی أقبل ولی

7 قاب قوسین دوا بروی تو بس منظر عالیست قوۀ باصرۀ عقل دنا ثم تدلی

8 مفتقر بار غیور است ز خود نیز بیندیش یتجلی لفواد عن سوی الله تخلی

عکس نوشته
کامنت
comment