- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من ز مجنون و تو در حسن سبق برده ز لیلی دل من سینۀ سینا، رخ تو طور تجلی
2 هر که را روی بیاریّ و نگاری بکناری جز بدامان تو ما را نبود دست تولی
3 نالم از سرزنش حاشیۀ بزم تو؟ حاشا کنم از تازه حریفان تو گاهی گله؟ کلا
4 گرچه دوریم ولی مست می شوق حضوریم عارفان را نبود جز بتو هم از تو تسلی
5 وهم هرگز نتواند که بدان پایه برد پی رفرف همت اگر بگذرد از عرش معلی
6 ذره هر چند در این مرحله همت بگمارد تاب خورشید ندارد و متی أقبل ولی
7 قاب قوسین دوا بروی تو بس منظر عالیست قوۀ باصرۀ عقل دنا ثم تدلی
8 مفتقر بار غیور است ز خود نیز بیندیش یتجلی لفواد عن سوی الله تخلی