1 من از اقلیم عرب حیرتی از ملک عجم هر دو کردیم باظهار سخن کام طلب
2 یافتیم از دو کرم پیشه مراد دل خویش او زر از شاه عجم من نظر از شاه عرب
1 گر نقابی نبود مهر رخش را غم نیست تاب رخساره او هم ز نقابی کم نیست
2 نیست معلوم غم من همه عالم را همچو من غمزده در همه عالم نیست
1 از زبانت می رسد هر لحظه آزاری مرا می خلد هر دم بدل زان برگ گل خاری مرا
2 می تواند کرد پنهان از رقیبم ضعف تن گر نسازد فاش هر دم ناله زاری مرا
1 پیش عاقل قصه درد من و مجنون یکیست اختلافی در سخن باشد ولی مضمون یکیست
2 داغ دل را خواستم مرهم رساندی ناوکی غالبا پنداشتی داغ دل پرخون یکیست