ای من غلام عشق که روزی هزار از سنایی غزنوی غزل 156

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای من غلام عشق که روزی هزار بار

1 ای من غلام عشق که روزی هزار بار ر من نهد ز عشق بتی صد هزار بار

2 این عشق جوهریست بدانجا که روی داد بر عقل زیرکان بزند راه اختیار

3 جز عشق و اختیار به میدان نام و ننگ نامرد را ز مرد که کردست آشکار

4 جز درد عشق غمزهٔ معشوق را که کرد بر جان عاشقان بتر از زخم ذوالفقار

5 این درد عشق راست که در پای نیکوان هر ساعت ار بخواهد جانها کند نثار

6 در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار

عکس نوشته
کامنت
comment