- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنبل زلف تو خط بر سنبل تر میکشد سرو قدت حلقه در گوش صنوبر میکشد
2 کعبه دردیکشان باشد مقامی کز شرف بهر تعمیرش، خم می خشت بر سر میکشد
3 کم مبادا از سر ما سایه داغ جنون کی سر شوریدهحالان ننگ افسر میکشد؟
4 شرمسار دیدهام شبها که از پهلوی او آسمان از دامنم تا روز اختر میکشد
5 بار دیگر سوی دل بین تا شود کارش تمام نیمبسمل انتظار زخم دیگر میکشد
6 من که در بزم تو راهم نیست بیهوشم چنین حال دل چون است کز دست تو ساغر میکشد
7 بستر راحت نمیدانم که از گردون که خواست؟ اینقدر دانم که شب تا روز اخگر میکشد
8 سربلندی میکند اشکم به یاد قامتت خویش را شبها ازان بر چشم اختر میکشد