-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر برهنهای شیر گیر و گرسنهای شیر
2 برهنه ام دستگیریم نکند کس! دست نگیرد کسی به برهنه شمشیر
3 من دم شیرم، ببازیم نگرفتند کس نه به بازی، گرفته است دم شیر
4 گرسنه از درد، دلش همچو تهی طبل شهر خبر سازد، ار نماید تقدیر
5 طبل تهی را بلند آید آواز گرسنه را ناله، بیش باشد تأثیر
6 عزت نفسم نگر که هست خوراکم خون دل و اشک چشم و چشم دلم سیر!
7 مرده شو این مرده دوست مردم ببرد گشته فقط حب مرده، درشان تخمیر!
8 بی سر و وضعم چو اغلبی ز حکیمان گرسنه ماندم چو اکثری ز مشاهیر!