1 هر چند که بر زمانه فرمان من است فرمان تو بر تن و دل و جان من است
2 سلطان منم و عشق تو سلطان من است من زان تو ام همه جهان زان من است
1 باغ شد از ابر پر ز لؤلؤ لالا راغ شد از باد پر ز عنبر سارا
2 شد به هوا درگسسته رشتهٔ گوهر شد به زمین برگشاده اَزهَر دیبا
1 تا هست جهان دولت سلطان جهان است وز دولت او امن زمین است و زمان است
2 عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است جودش سبب زندگی پیر و جوان است
1 با من امروز آن شکر لب را زبانی دیگرست وز لطافت بر زبان او نشانی دیگرست
2 نوبرم هر روز داد از بوستان مهر خویش نوبری کامروز داد از بوستانی دیگرست