- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته توبه ناز و ما درآتش، تو به خواب وما نشسته
2 سرو برگ جرآت دل به ادب چرا نسوزد که سپند هم به بزمت زتپش جدا نشسته
3 چه قیامت است یارب به جهان بینیازی که ز غیب تا شهادت همه جا گدا نشسته
4 چه نهان، چه آشکارا نبری خیال وحدت که زدیده تا دل اینجا همه ما سوا نشسته
5 مرو ای نگه به گلشن که به روی هر گل آنجا ز هجوم چشم شبنم عرق حیا نشسته
6 چو عدو زند دو زانو نخوری فریب عجزش که به قصد جان تفنگی به سر دو پا نشسته
7 همه امشبت مهیا تو در انتظار فردا نکنیکه نقش وهمت ز املکجا نشسته
8 به رهیکه برق تازان همه نقش پای لنگند بهکجا رسیده باشم من بیعصا نشسته
9 به هزار خون تپیدمکه به آبله رسیدم چقدر بلند چیند سر زیر پا نشسته
10 هوس کلاه شاهی ز سرت برآر بیدل به چه نازد استخوانی که بر او هما نشسته