- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به صید جسته از دامی چه خوش میگفت صیّادی که از دام علایق گر توانی جست، آزادی
2 تو با بیگانگان بنشین به عشرت کز غم آزادی که با غم آشنایان را نباشد خاطر شادی
3 من آن روزی ز شهد عشق شیرینکام گردیدم که در این بیستون نه خسروی بود و نه فرهادی
4 به حرمان دل حسرت نصیبم گو بهار آمد به هر گلشن که دیدم قمریی یا سرو آزادی
5 ز هجر عافیت دشمن، به گردون رفت فریادم تو بیپروا نشد یک شب دهی گوشی به فریادی
6 ز لعلت خواستم کامی کنم حاصل ندانستم که دارد در میان چشمت ز مژگان تیغ بیدادی
7 حیاتی در گذر دارم وداعی در نظر دارم فغانی با اثر دارم تو هم ای گریه امدادی
8 چه سود اوراق عمر تو طبیب از خنده غفلت درین گلشن به رنگ گل که بر باد فنا دادی