چه عجب گر دلم از عشق تو در از سحاب اصفهانی غزل 51

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تبست؟

1 چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تبست؟ هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است

2 نخل آرد رطب اما چو قدت موزون نیست قد موزون تو سرویست که بارش رطب است

3 تا چه ملت بگزینیم و چه آئین که پدید کف موسی زرخ انفاس مسیحش ز لب است

4 گفتی ام تا بکنی رهسپر ودای شوق تا مرا قوت رفتار به پای طلب است

5 یاد روی تو به دل رشحه ابر است و گیاه غم عشق تو به جان پرتو ماه و قصب است

6 هر که دید آن رخ چون شب به رخ چون روزت روز عشاق تو دانست که مانند شب است

7 گنه دوستی آمد سبب قتل (سحاب) کس نگوید که جفای تو به من بی سبب است

عکس نوشته
کامنت
comment