1 چه خوش بی در عدم ویرانهای بی مرا چون جغد در وی لانهای بی
2 ببینم آنکه جایی بی به عالم که آنجا نام آب و دانهای بی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مطرب دلم ز پرده به در میرود بگو ساقی بیا که آتش عشقم به جان گرفت
2 دیدی دلا که شعلۀ جوالاهه فراق مانند نقطه عاقبتم در میان گرفت
1 گر به دنبال تو یک ناله ام از دل خیزد ناله جای جرس از ناقه و محمل خیزد
2 خیز ای دل که در این قافله امشب من و تو نگذاریم که افغال ز جلاجل خیزد
1 امروز اگر به سنگی مینای جان توان زد فردا ز خُمّ هستی رطل گران توان زد
2 ساقی به کف ندارم چیزی بهای مِی را جز خرمنی ز دانش کآتش در آن توان زد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به