- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دامنم چند ز خون مژه دریا باشد؟ دیده نگذاشت که نم در جگر ما باشد
2 برنیاورد سر از موج سرشکم گردون این گهر چند گره در دل دریا باشد؟
3 رشتهای را که در آن گوهر اشکی نکشند بگسلانش، همه گر عقد ثریا باشد
4 در نظر، آینه مهر، صبوحی زن را کی به کیفیت آیینه مینا باشد؟
5 عشق در بادیهای ساخته سرگردانم که در آن، ریگ روان، آبله پا باشد
6 نزنم دست در آن کار که بر هم زده نیست شانه را گیسوی ژولیده تمنا باشد
7 کار قدسی به خدا باز گذار ای واعظ جنگت امروز چرا بر سر فردا باشد