-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی فراقنامهات انشا کند کسی صد صفحه را به خون دل املا کند کسی
2 ریزم به دیده چند ز دل خون محض را تا کی ز کوزه آب به دریا کند کسی
3 حاصل برای عبرت این روزگار نیست این دیده را ز بهر چه بینا کند کسی
4 دنیا است هیچ و هرچه درو هست جمله پوچ از بهر هیچ و پوچ چه غوغا کند کسی
5 این خانه را چو وقف بر اولاد کردهاند با این برادران ز چه دعوا کند کسی
6 چیزی به کس نداد که نگرفت باز از او دیگر از این جهان چه تمنا کند کسی
7 طفلان به ما مضایقه از سنگ میکنند خود را دگر برای چه رسوا کند کسی
8 گردیده صبح پنبه گوش نه آسمان تا چند آه و ناله بیجا کند کسی
9 از مغز خشگ، چربزبان بهرهای نبرد در دیگ چوب بهر چه حلوا کند کسی
10 قصاب هرکه هست فرو مانده خود است طومار شکوه پیش چه کس وا کند کسی