تا کی نشان خویش بظلمت از بابافغانی شیرازی غزل 562

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

تا کی نشان خویش بظلمت فرو بری

1 تا کی نشان خویش بظلمت فرو بری یکرنگ عشق باش که نامی برآوری

2 آیینه پاک دار چه حاجت بجام جم اکنون که دست داد صفای قلندری

3 آب حیات نیز نماند عزیز من می نوش و محو ساز خیال سکندری

4 آب و هوای میکده خون لعل می کند آنجا بباد ده ورق کیمیا گری

5 پروانه وار کشته ی آن بزم دلکشم کش میل نقل و باده بدام آورد پری

6 بس مرغ دل کباب شود تا تو یکزمان در سایه ی گلی بنشینی و می خوری

7 باید متاع خوب نه بازار گرم از آنک دایم به یک هوا نبود طبع مشتری

8 جایی که سر طور مسلم نداشتند نادان چگونه پیش برد سحر سامری

9 افروختی چراغ فغانی بیک نظر آری همین بود صفت ذره پروری

عکس نوشته
کامنت
comment